نوشته های یک روزنامه نگار

به قلم «نکیسا خدیشی»

نوشته های یک روزنامه نگار

به قلم «نکیسا خدیشی»

عربســـــــتان سکانس اول

ساعت رسمی عربستان ١ ساعت و نیم نسبت به ایران عقب تر است. هواپیما که برای نشستن ارتفاعش را کم می کرد می شد حجم ساخت و ساز های در حال انجام را دید.
 پل ها و اتوبان های چند طبقه سیمانی حوالی فرودگاه نشان از بودجه ساخت وساز بالا داشت. 
فرودگاه عبدالعزیز جده در حالی که شمایل مدرنی داشت اما سقف و نمای آن برگرفته از معماری اسلامی بود. در ورود به جده اولین شهر سعودی می شد به آسانی متوجه شد که حکومت عربستان توجه ویژه ای به نگه داشتن معماری تاریخی مذهبی خود دارد. انتظار تازه ای در راه بود. برای بررسی مدارک ورود به عربستان بایست مدتی منتظر می شدیم. زمانش هم مشخص نبود. چند عرب کت شلوار پوش که کراوات های شبیه هم به گردن داشتن به استقبال کاروان آمدند. اما با کسی صحبت نکردن. چند جمله ای بین خودشان رد و بدل شد و از سالن بیرون رفتند. ریس کاروان از حرکت آنها و تجربه سالها کار در کاروان های مختلف متوجه شد که باید منتظر بمانیم. آقای تقدیسی که دکتر صدایش می کنیم از سال ۶۴ مدیر کاروان های حج است. .... بر روی ادامه مطلب کلیک کنید
 بعد ٢ ساعت انتظار و صف بررسی مدارک  از گیت های بازرسی عبور کرده وارد جده شدیم. از بعضی مسافران در هنگام ورود توسط پلیس گذرنامه عکس گرفته شد. در هنگام بررسی وسایل کتاب های ادعیه را جمع آوری می کردند. روحانی کاروان هم در وقت بازرسی همه کتابهایش را تحویل داد. 
اولین برخورد عربستانی ها جالب نبود. در وقت بازرسی مرتب کار خود را رها می کردند و در حالی که صف طولانی جلوی باجه آنها انتظار میکشید در گوشه ای لم می دادن! 
قسمت دوم سفر فرا رسیده بود. مسیر جده تا مدینه . اتوبوس ها منتظر بودند. ٣٣٦ کیلومتر فاصله مدینه تا محل فرودگاه جده بود. این یعنی ٥ ساعت جاده نوردی. اتوبوس هم تعریفی نبود. البته در این انتخاب قراضه پای سازمان حج و زیارت وسط بود. 
اینجا هم مانند ایران از سمت راست رانندگی می کنند. علایم اکثرا تنها به زبان عربی بودند. آبادی ها با جاده اصلی فاصله یک کیلومتری داشتند. ورزشگاه بزرگ جده در سمت راست جاده مثل پنجه ای به خاک چنگ انداخته بود. گویا جده پایتخت فوتبالی عربستان به حساب میاد. 
ساخت و ساز در تمام طول مسیر ادامه داشت. به نظر میامد که حکومت سعودی برای نوسازی چهره کشور عزمش جدی ست. به صورت پراکنده شاهد حضور خودرویی در جاده بودیم. شام و نماز را بین راه به جا آورده و در دل شب به سمت مدینه می رفتیم. قرص ماه شب ١٤ رجب در تاریکی مطلق آسمان عربستان اتوبوس را همراهی می کرد. حس دیدن مسجد پیامبر برای اولین بار برایم جالب بود. جایی که تاریخ یک مذهب در آن خفته است.
 بنایی که برای همیشه نامش را در دل مسلمانان جا کرد. 
تا جشم کار می کرد سیاهی بود . کمتر مساجد شیعی وجود داشت و همه مساجد یک مناره داشتند. 
هر جا که توقف داشتیم فروشنده ها سیم کارت اعتباری پیدایشان می شد. چند کلمه ای که کارشان را راه می انداخت به فارسی می گفتند. از لحظه ورود تا الان قیمت سیم کارت از ٣٥ هزار تومن شروع و تا ٢٧ هزارتومن ختم می شد. همان لحظه هم اماده استفاده بودند. عربستان جز معدود کشورهاییست که پول ایرانی را فروشنده ها می پذیرفتند. 
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.