نوشته های یک روزنامه نگار

به قلم «نکیسا خدیشی»

نوشته های یک روزنامه نگار

به قلم «نکیسا خدیشی»

کسی که حالمان را خوبـــــ کرد

دانشگاه ما متاسفانه برخلاف مسیری که ماهیتش اقتضا می کند، در حال حرکت است. نه دلبستگی به محیطش کسی را هوایی می کند و راستش را بگویم نه جایگاه علمی آنچنانی اش چنگی به دل می زند. دانشگاه می رویم که رفته باشیم. حتی برای من که با تمام وجودم رشته تحصیلی ام را دوست دارم و حرفه و شغلم از این مسیر می گذرد. 

کلاس های بی رمق خسته و ساعت های کش داری که برای پایانشان همچون روزهای دور مدرسه لحظه شماری می کنم. اگر این موبایل های هوشمند نبود واقعا تاب آوردن در کلاسی که کمتر حالت را خوب می کند ، بس دشوار می نمود. لبخندهای مصنوعی را تحویل اساتید میدهیم و دغدغه نمره پایان ترم را از همان روز اول زمزمه می کنیم تا سنگی به کلوخی بخورد و استاد بشنود. کافی ست سر بحثی بازشود .آنقدر مباحث غیرمرتبط درسی وجود دارد که بتوانی چند دقیقه ای را خوش بگذرانی.خوبی کار اینجاست که هر چه در دنیا می گذرد یک پایش وسط ارتباطات است. همین دستاویز مناسبی برای تلف کردن وقت استاد و خودمان میشود.وقت درس هم که میرسد، استاد می گوید و جزوه نویس ها زحمت کتابت را می کشند.

اما در همین سالها با استادی روبرو شدم که از همان ابتدا متفاوت نشان میداد. باورش سخت بود اما حقیقت داشت. برای همه روزهای کلاس برنامه داشت و نحوه ارائه درس اش با بقیه فرق می کرد. یکی این وسط اشتباهی بود! استاد اکرمی در همان ابتدا سایتش را معرفی کرد و گفت همه سرفصل ها و مباحث در سایت قرار می گیرد. از همانجا می توانید موضوع ها را از طریق فایل های PDFو powerpoint و word دریافت کنید.بارم نمره کل ترم از روز اول مشخص بود. بخش های عملی با مباحث تئوری همخوانی داشت . پاورپوینت های ارائه شده در کلاس همگی به روز شده و حاوی انبوهی از اطلاعات مفید بود. تکالیف کلاسی و کنفرانس ها حساب شده طرح ریزی شده بود و در تمامی موارد به جزییات دقت شده بود. استاد اکرمی را بدون لبخند نمی شد دید و هیچوقت خط اتوی کت و شلوارش را فراموش نمی کرد. در آخر ترم (هرچند که به دلیل کارهای روزنامه نتوانستم در جلسه آخر باشم)  با همه شاگردانش عکس دسته جمعی انداخت و در اینستاگرامش منتشر کرد. 

استاد اکرمی شاید هیچ وقت این مطلب را نبیند یا اگر ببیند نخواند یا اگر بخواند تا آخر نخواند ، جز معدود کسانی ست که دلش برای این سرزمین و ثروت های انسانی آن می سوزد و در قبال آن احساس تکلیف می کند. شاید یک ترم بود و یک درس اما اکرمی حالمان را خوب کرد.


نظرات 1 + ارسال نظر
هم راز شنبه 16 خرداد 1394 ساعت 15:05

سلام.
باز خوبه برای شما کسی بوده که حالتون رو خوب کنه...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.