نوشته های یک روزنامه نگار

به قلم «نکیسا خدیشی»

نوشته های یک روزنامه نگار

به قلم «نکیسا خدیشی»

جامانده کاروان

از جلسات تهران که من فقط یکی از آنها را شرکت کردم مدیر کاروان و معاونش بارها توصیه کرده بودند که از جدل با عرب ها بپرهیزید. روزها آخر حضورمان در مدینه بود که باعث شد یکی از بچه های اهل یاسوج از ادامه سفر جا بماند. 

وی در هنگام  زیارت قبرستان بقیع با یکی از نیروهای ارشادی وهابی قبرستان درگیر شد. هر روز که بعد نماز صبح به قبرستان بقیع میرفتم این عرب را میدیدم که با صدای بلند و در حالی که موبایل یا کاغذی در دست دیا جلوی دهان خودش داشت مشغول وعظ بود. البته که به زبان عربی صحبت می کرد. همیشه هم تعداد از زایرین کاروانهای مختلف از سر کنجکاوی و یا علاقه به دورش جمع می شدند. صحبت های وهابی که به نظر حال خوشی نداشت ظاهرا موجب شده بود تا همسفر ما از کوره در برود و با وی برخورد کند. این طور که از بچه ها شنیدم ارشادی سعودی به امام جعفر صادق توهین کرده که با واکنش همسفر ما همراه شده بود.

شرطه های سعودی با شروع درگیری به محل آمده و آنگونه که پیش بینی می شد زایر ایرانی را به زندان مرکزی منتقل کردند و او از سفر به مکه باز ماند.

متاسفانه با پیگیری عوامل ایرانی حاضر در مدینه تا آخرین روزهای سفر وی نتوانست به ما ملحق شود . اتهام مسافر جا مانده کاروان معرفت را درگیری و داشتن شاکی خصوصی گفته اند.  سازمان حج و زیارت در تهران موضوع را با خانواده وی در میان گذاشته است. بعضی می گفتند دوران محکومیت وی شاید به 2 ماه برسد. 

این اتفاق تلخ کام همه را تلخ کرده بود. در طول روز مرتب بدنبال خبر تازه ای از وضعیتش بودیم. همانقدر که شما خبر دارید ما هم از حال او با خبر شدیم!! در روزهایی که من به بقیع میرفتم جسته و گریخته سعی می کردم از عوامل سعودی عکس بگیرم که اتفاقی از این ارشادی سعودی هم عکسی داشتم.


نظرات 1 + ارسال نظر
رویا دوشنبه 5 خرداد 1393 ساعت 11:19

رویا دسته گل شما هم در شرکت من باب توالت فرنگی خود مطلبی ست توپ:-)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.