نوشته های یک روزنامه نگار

به قلم «نکیسا خدیشی»

نوشته های یک روزنامه نگار

به قلم «نکیسا خدیشی»

کعبه آن سنگ نشانی بود که ره گم نشود

سفر به روز آخر خود رسید. 10 روز گذشت. تجربه ای متفاوت .پرواز برگشت از جده است. فاصله ی مکه تا جده 55 کیلومتر که با اتوبوس آنرا طی می کنیم. در مورد جده حرف و حدیث زیاد شنیده ام. گویا ساحل دارد و کارهای خاک برسری آنجا می شود. ویزای ما فقط اجازه دیدن مکه و مدینه را می دهد. ویزای زیارتی ست. هفت ساعت زودتر از هتل راه افتادیم. ساعت 2 باید اتاق ها را تحویل میدادیم. با عوامل هتل خداحافظی کردیم. 

همه همسفران گالن های آب زمزم را برای تبرک آورده بودند. باز هم پای یک شرطه سعودی وسط است. گویا تا آخرین لحظه باید حضورشان را تحمل کرد. به قولی توی حلقمون بودن. در ابتدای کار برای دریافت کارت پرواز صف کشیدیم. ما هم که در صف کشیدن استاد هستیم. تجربه زندگی در ایران این توان را به همه ما داده است که سه صوت صف بکشیم.آقایی که بار ها را تحویل می گرفت مانع ورود بطری های آب به هواپیما شد.

همه دنبال راهکاری برای عبور دادن قاچاقی آب زمزم بودند. بطری های که بسته بندی آنها برای هر کدام از بچه ها 5 تا 10 هزار تومان خرج برداشته بود. بعضی بعد از ممانعت شرطه ها بسته ها را در سالن فرودگاه رها کردند. بعضی ها هم بالاخره با پنهان کردن در نقاط مختلف لباس موفق به حمل آب زمزم به ایران شدند.

این بار و بر خلاف مسیر رفت پرواز آرامی داشتیم. فقط بعضی از هم کاروانیها که ذوق پرواز یا چیز دیگه ای گرفته بودشان از سر کول هواپیما بالا میرفتند. یاد اردوهای دبیرستان میفتادم. شلوغی صندلی های انتهایی هواپیما اونقدر ادامه پیدا کرد که روحانی کاروان تذکر داد که : شرایط سفر با هواپیما با اتوبوس فرق می کند و دوستان رعایت کنند!!!

(اگر بگم شعر دسته جمعی می خوندند حاجی ها باورتون میشه؟)

مهرآباد شلوغ بود. خانواده ها آمده بودند تا حاجی خود را استقبال کنند. با دوربین و دسته گل.تا اینجا انگار سفر را جدی نگرفته بودم . یاد قسمتی از کتاب «حج» علی شریعتی افتادم که نوشته بود.« حج یعنی آهنگ ، حرکت، جدا شدن از خود ، از خویشتن و هجرت از خانه ی خویش به خانه ی مردم. تو هر که هستی .چه شده ای ؟ شده ای شهوت ،شده ای شکم، شده ای دروغ، شده ای درنده، شده ای خالی و در تو خبر از آن روح اهورایی دیگر نیست ! حج کن بدور از لباس این روزگار ، حتی به قدر یک نخ.آهنگ سفر کن . رو به سوی خدا. حرکت کن. از دنیا و متعلقاتش دور شو به میعاد برو و میقات کن و احرام ببند و طواف کن . از آنچه خود در دنیا تراشیده ای و این شده ای بیرون بیا و پس از این نمایش سرشار از مفهوم دوباره متولد شو.»