نوشته های یک روزنامه نگار

به قلم «نکیسا خدیشی»

نوشته های یک روزنامه نگار

به قلم «نکیسا خدیشی»

مدینه مسجد النبی


ساعت به وقت محلی ١٠ شب بود که به هتل جوهرالرشید رسیدیم. هتلی در١٠ طبقه که در ٣٠٠ متری مسجد النبی قرار دارد. تمام هتل در اختیار حج دانشجویی ایران است. هر طبقه یک کاروان. در اتاق ٧٢١ که در طبقه هفتم قرار داشت مستقر شدم. در لابی مدیر ثابت هتل ( هتل های محل استقرار زوار دارای یک مدیر ثابت هستند)که از طرف سازمان حج و زیارت  منصوب شده اند نکاتی را تذکر داد. مواردی از ساعت سرو غذا و اینترنت و رفت و آمد به مسجدالانبی و ... 

حوالی ساعت ٣:٣٠ صبح بود که از طرف روحانی کاروان همه ی زوار بیدار شدند. تنها ارتباط شرایط خواب و بیداری اینجا با شرایطم در ایران در ٣:٣٠ است . با این تفاوت بزرگ که در ایران هر شب تا ٣:٣٠ بیدار بودیم  و اینجا از ٣:٣٠ بیدار می شدیم.

نماز را در مسجد الانبی به جماعت با سنی ها خواندیم. اختلاف های نماز شیعه و سنی در نوع خودش جالب بود و تازگی داشت. سکوت های بعد از رکوع ، نداشتن قنوت ، آمین گفتن بعد از حمد و ... 

اختلاف بر سر محل سجده هم باعث شده بود جماعت شیعه کاملا از بقیه جدا بیفتند. بایست جایی به نماز می ایستادیم که جنسی از سنگ بود . سنی ها اجازه استفاده از مهر نماز را نمی دادند . 

بعد نماز هر روز نماز مستحبی میّت می خواندند . هر روز صبح بعد نماز برای ساعاتی محدود درب های قبرستان بقیع را باز می کنند تا وزار بتوانند آنها را زیارت کنند . شرطه های عربستانی و برخی که ارشادی نام داشتند از هرگونه زیارت خوانی و تجمع جلوی قبور ائمه شیعه جلوگیری می کردند. کتاب های زیارتنامه را گرفته و دور می انداختند. روی روحانی های ایرانی بیشتر حساسیت داشتند. در ٢ مرحله به روحانی کاروان ما تذکر دادند و در نهایت کتاب های ادعیه اش را گرفتند. آنها هرگونه توسل به ایمه برای کسب حاجت را شرک می دانند. و جمله الموت و خلاص را مدام تکرار می کردند. بر تابلوهایی برای توجیه کارشان روایاتی از پیامبر اسلام آورده بودند. از ورود خانم ها به صورت کلی جلوگیری می کردند. خانم های ایرانی از نرده های غربی قبرستان  محوطه بقیع را تماشا می کردند. دیدن قبرستان بقیع با فشار شرطه های سعودی انجام شد. 

مسجد الانبی که حالا بعد گذشت سالها توسعه پیدا کرده در شرق مدینه قرار دارد. 

مدینه هجرتگاه پیامبر و مرکز تاسیس حکومت اسلامی و نام اورترین شهرهای اسلامی بعد از مکه است. در قران و سنت پیامبر مردم شهر مدینه را انصار می گفتند. 

مسجد النبی بعد از مسجد الحرام مشهورترین مسجد در تاریخ اسلام است. مساحت مسجد النبی حدود یکصد هزار متر میرسد. اما در زمان پیامبر این مسجد توسط ایشان و در کنار منزل وی در مساحتی محدود بنا شده بود. 

زمانی که پیامبر رحلت کرد امیرالمومنین حضرت را در همان جایی که از دنیا رفته بود به خاک سپرد. هم اکنون هنگامی که از درب شرقی خارج می شویم قبر پیامبر مشخص است. قبر عمر و ابوبکر خلفای راشدین نیز در منزل پیامبر است. 

آن سوتر منبر رسول اکرم (ص) قرار دارد. البته منبر فعلی بعد از فوت ایشان ساخته شده و با آنچه که زمان پیامبر بوده متفاوت است. 

ستون های مسجد هشت عدد هست که هر کدام داستانی دارد. خانه های همسران پیامبر که به صورت حجره هایی بودند در سه طرف شمال ، جنوب و شرق مسجد قرار دارند. خانه فاطمه و علی نیز پشت خانه عایشه قرار داشته است. که یک در آن به کوچه و دیگری به داخل مسجد باز می شده . هم اکنون درب خانه فاطمه بسته است. در برخی روایات آمده که فاطمه نیز در منزلش دفن شده است. 

ارشادیون و شرطه های عربستان به شدت مراقبت می کنند کسی زیارت یا توسلی نخواند. آنها با هرگونه تبرک یا لمس در و دیوار خانه پیامبر وسایر مکانهای مقدس مسلمانان مشکل دارند و با این موضوع اصلا کنار نمی آیند. 


عربســـــــتان سکانس اول

ساعت رسمی عربستان ١ ساعت و نیم نسبت به ایران عقب تر است. هواپیما که برای نشستن ارتفاعش را کم می کرد می شد حجم ساخت و ساز های در حال انجام را دید.
 پل ها و اتوبان های چند طبقه سیمانی حوالی فرودگاه نشان از بودجه ساخت وساز بالا داشت. 
فرودگاه عبدالعزیز جده در حالی که شمایل مدرنی داشت اما سقف و نمای آن برگرفته از معماری اسلامی بود. در ورود به جده اولین شهر سعودی می شد به آسانی متوجه شد که حکومت عربستان توجه ویژه ای به نگه داشتن معماری تاریخی مذهبی خود دارد. انتظار تازه ای در راه بود. برای بررسی مدارک ورود به عربستان بایست مدتی منتظر می شدیم. زمانش هم مشخص نبود. چند عرب کت شلوار پوش که کراوات های شبیه هم به گردن داشتن به استقبال کاروان آمدند. اما با کسی صحبت نکردن. چند جمله ای بین خودشان رد و بدل شد و از سالن بیرون رفتند. ریس کاروان از حرکت آنها و تجربه سالها کار در کاروان های مختلف متوجه شد که باید منتظر بمانیم. آقای تقدیسی که دکتر صدایش می کنیم از سال ۶۴ مدیر کاروان های حج است. .... بر روی ادامه مطلب کلیک کنید
ادامه مطلب ...

شروعی با طعم دلهره


ساعت حدود ٣:٣٠ بود که به سفارش مدیر کاروان آقایی به مهرآباد رسیدم. بعد ازدریافت مدارک از جمله بلیط پرواز ١٥٦٤ هما متوجه شدم که ساعت پرواز ٧:٣٠ صبح درج شده. در کمتر از ٣٠ دقیقه همه تشریفات بازرسی به پایان رسید و در سالن انتظار حالا بایست منتظر سوار شدن به هواپیما می شدم. تجربه یا احتیاط شدید مسولان کاروان بود که باعث شد ٤ ساعت در مهرآباد به انتظار بگذرد. یک ساعتی را هم به شیوه معمول مسافران کم خواب روی یک ردیف از صندلی های فرودگاه چرتی پاره کردم. 
ساعت ٨ بود که ایرباس ایران ایر فرودگاه مهرآباد را ترک کرد. هنوز ٣٠ دقیقه از پرواز می گذشت که خلبان از نقص فنی در سیستم فشار هواپیما خبر داد. باید به مهرآباد بر میگشتیم. اما یک مشکل وجود داشت. با حجم بنزینی که هواپیما در خود جا داده بود خلبان نمی توانست هواپیما را سالم به زمین بنشاند. به همین خاطر بایست ساعاتی بیخودی پرواز می کردیم. نزدیک به ٢ ساعت و نیم بی جهت روی قم چرخیدیم . از جهت های مختلف. برای اینکه اعتراض مسافرین فروکش کند با صبحانه از ما پذیرایی شد. سرانجام بعد از ٣ ساعت پرواز چرخشی بر باند مهرآباد به زمین نشستیم.
سرمیهماندار با عذر خواهی از مسافرین خواست از جای خود بلند نشوند تا مهندسین زمینی فکری به حال ما کنند. صدای غرغر مسافران ایرانی شنیده می شود. جسته گریخته اعتراض می کردند. از متن اعتراض ها می شد فهمید پرواز اولی هم در بین مسافران داریم!! 
ساعت ١١ و نیم بود . بدون اینکه از صندلی های تنگ هواپیما جدا بشویم اعلام کردند مشکل بر طرف شده و باید به جده برویم . با همین هواپیما.. ترکیبی از ترس و تردید و دودلی در بین مسافران موج میزد که ایرباس هما از زمین کنده شد و مسافران به افتخار آقای خلبان گنجی کف زدند.
 

همه چیز از یک سه شنبه تعطیل شروع شد

امروز  سه شنبه ۲۳ اردیبهشت ۹۳ هست. به مناسبت تولد امام اول شیعیان تعطیل رسمی ست. از روز گذشته کتفم به شدت درد می کند . کتف دست راست . صبح را با ۴-۵ نفر از دوستای خوبم در گروه توت فرنگی رفتیم کله پاچه خوردیم. خوب بود. خوش گذشت. لطف داشتند برنامه خداحافظی گذاشتند. امشب مسافرم . ساعت ۴ بامداد باید فرودگاه باشم . فرودگاه مهرآباد . مسافـــــــر عربستان هستم. پرواز تهران - جده . با توجه به اعلام قبلی سفر ۱۰ روز طول می کشد. 

هنوز وسایلم را جمع و جور نکرده ام . فکر می کنم زمان دارم . تازه ساعت ۱۵:۳۰ هست. کم و بیش مسافرت خارجی رفتم . انگار جنس این یکی فرق می کند. با گروهی مسافرت می کنم که خودم در انتخاب آنها دخالتی نداشتم. در یکی از جلسات توجیهی کاروان شرکت کردم. آنجا بود که فهمیدم اسم کاروانی که من با آنها سفر می کنم معرفت است. آقای تقدیسی مدیر کاروان و آقای احمدی معاون ایشان هستند. اعضای کاروان دانشجو و مقصد ما مدینه و مکه هست. کنجکاوی سفر باعث شد از ابتدای هفته کتاب حج دکتر شریعتی را بخونم . البته هنوز خواندنش ادامه دارد. ...


 

ادامه مطلب ...